من کشته ی اشکم
و در حالیکه غمگین بودم، کشته شدم
و سزاوار است بر خدا که هر غمگینی که به زیارتم می آید را
با قلبی شاد به اهلش برگرداند...
امام حسین علیه السلام
کاروان دانشجویی کربلا
پ.ن: این پیامک بچه ها بود که برای فضا سازی قبل از اردو شبی یه پیامک میفرستن... گویا بالاخره جوازمون رو دادند و طلبیده شدیم... گرچه تا در بین الحرمین نایستم و ضریح را در آغوش نگیرم، باور نخواهم کرد که راهی شده ام... تقریبا دو هفته مانده...
این قدر بنی آدم رفتند و لب مرز برگشتند که ... حالا که آنفولانزا خوکی هم مزید بر علت شده! اینجوریا...
خیلی کار دارم که باید انجام بدم خیلی... از خوندن کتاب شهید مطهری گرفته تا سی ++ و کارای دفتر و انتخاب واحد ترم جدید و رخت جمع کردن و ...! امیدوارم برسم... گویا این ور اونور رفتن باید تعطیل شود و خانه را گز کنیم تا شاید تمام شود! راستی کربلای بی معرفت یعنی نابودیه دل...خدا نکند... آماده نیستم...
خیلی التماس دعا داریم دوستان!
یا زهرا س
چشم بیاندازید و دل مبازید
ببینیدو دل نبندید
بگذارید و بگذرید
که دیر یا زود
باید گذاشت و گذشت ....
""امام علی ابن ابیطالب علیه السلام""
خدایا! آن چنان غریق غربتمان نکن که به سوی هر خاشاک عاطفه ای دست نیاز دراز کنیم.-
مهدی شجاعی
کربلا...
یا حسین غریب مادر
تویی ارباب دل من...
کربلا
برای دیدنت چشم انتظارم...
کربلا نمان!
کربلایی بمان!
ما را کربلا بردند
یعنی هنوز به ما امیدی هست...
کربلایی باش!
از آنانکه هم ترس را می کشند
هم مرگ را...
کربلایی باش!
حتی اگر ساکن شامی!
از کربلا که آمدی خواهی دانست
فراق بهشت با آدم چه کرد...
کل ارض کربلا..
امام هنوز زهیر می خواهد..
حر را می پذیرد..
و برای حبیب نامه می فرستد..
نا امید نباید بود..
از من به تو..:
در کربلا از عاشقی مگو که رسوا می شوی!
"برگرفته از کتاب همه همین جاست.."
نوشته علی اکبر بقائی
پ.ن: هنوز سرگردان کاروانم و ذخیره! آه...
فقط کافیست کمی پایت را کج بگذاری و به جای گاز ترمز را فشار دهی
آنوقت چه ها که نخواهد شد
شاید کله ملق هم بزنی
شاید هم
...
همه گیشان غیر قابل جبران است
مگر آنکه سریع پایت را برگردانی به حالت قبل
سریع...
و همچنین بالعکس
به جای ترمز
پدال گاز را تا آخر فشار دهی...
پ.ن: دیروز جای جمیع خلایق خالی از آنچه که ما کردیم و همه را شوک زده و دهان ها را باز و رنگ ها را کانه گچ و بعد هم خنده ی پی در پیشان... سر چراغ قرمز به جای اینکه پامو بذارم رو ترمز گذاشتم رو گاز ... چه شد و چه پیش آمد را خود پیش بینی نمایید!
تکرار می نمایم هیچکدام از این تفکرات حین رانندگی نبوده ها! حواس جمعه حواس جمعیم!!! :دی
دنده عقب رفتن همیشه سخته و دردناک
به خصوص وقتی که
برمیگردی و جلو روتو نگاه می کنی
...
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است. روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد. شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
دلم تنگ غروب کربلاته...
این روزا بدحور این شعر و الباقیش افتاده تو دهنم! از این بی خبری که بالاخره ارباب من رو هم راه میده یا حسرتش رو به دلم میذاره دارم کفری میشم و کلافه! 15 روز دیگه حرکت کاروانه و من هنوز رو هوا! آقا راه نمی دی بگو زودتر این ماجرا خلاصه شه... این بی خبری سخته... تابم تموم شد...
دل تنگ دیدار است...
دل تاب تنهایی ندارد...