سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

کودک من! مسجد!



کودک من

سلام

این کودک ناز رو خیلی دوست دارم، روزی چند بار همین جا می بینمشو بهش می گم لپتو بکشم من!

یه چند تایی مسجد دم خونمون هست یه باری رفتم اما دیگه تصمیم گرفتم نرم! به قول یکی این روزا بری مسجد میگن حاجت داره! دلو زدیم به دریا و رفتیم امروز سراغ یکیشون، مسجد بسی با کلاسیست و آدم های بسی با کلاس تر در آن شرف حضور می یابند، ما هم با حفظ کلاسمون وارد شدیم.اولش با دیدن دو تا صف در آن عظمت بسی جای استغفرالله مان گرفت که ای ووی چرا آخه...؟ اما وقتی نماز تمام شد یافتیم که بابا ای ول عجب نماز با صفایی بود...و دادمان در آمد که صد حیف از اهل محل که زین جایی غافلند و پی... هستند .

باز فکری شدیم که این همه خرج یک مسجد و این همه پول به پای یک لوستر و دریغ از یه برنامه ی فرهنگی باحال برای همچین منطقه ی زیر خط فقر معنا؟ دست مریزاد داریم و دارند اهل محل و مسجد!!!که به قول قدیم ندیمام که جاهل بودیم!سادنلی یا همون ناگهان نوایی خوش شنیدیم و آن دعای کمیل بود، خدایی خیلی زیبا می خوند خیلی...و دادمان در آمد که صد حیف از اهل محل که زین جایی غافلند و پی... هستند.

بدجوری دهان ما را بست گویی کوبید که ساکت بینیم بابا! ما هم زین پس تصمیم گرفتیم دهانمان را زود باز نکنیم!

زت زیاد!

 




Copyright © 2007, Design By HarimeYas.ir