شد سه بار
و باز هم باور نکردی
حسم به من دروغ نمی گوید
حال که دیگر سه باره شد
...
سخت ترین نوع انتظار
انتظاریست که جای وصال به هجران ختم شود
که در اینصورت چیزی جز بغض برای هجران کشیده باقی نخواهد ماند
...
اومدم یادداشتی بنویسم که با این نظر مواجه شدم
من واقعا شما رو به جا نیاوردم...
کاش خودتون رو معرفی می کردید...
مدینه
...
سوزش هنوز جگرم را می سوزاند
بخصوص اگر سه روز طعم ناتوانی مطلق و هیچ بودنت را به عینه چشیده باشی...
و یک میلیون میلیونیم غم زهرا و علی را...
غربتشان را...
و بفهمی شرمندگی در برابر همسر یعنی ...
آخ...
سلام
فقط می تونم بگم باورم نمی شه
انشالله قراره بریم زیارت خانه ی خدا
حلال کنید
و
دعا کنید بفهمیم داریم کجا می ریم و با معرفت و توشه ای پر برگردیم انشالله...
یا زهرا س
نمی دونم تو این شرایط چطور باید همراهت باشم
با به روی خود نیاوردن
یا با مدام سوال کردن و جویا بودن
یا با حضور جسم
یا هیچ کدام
...
تن ها راهم و چاره ام
حضور روحم در کنارت است...
ببخش که نمی دونم چطور باید با خبرت کنم از حال و نگرانیم که بیش از تو نباشد کمتر نیست....
زن ریحانه است
و کاش این را همه ی مردان عالم می فهمیدند
پ.ن: دوستی برایم ناخود آگاه از درد دلش گفت...
چه قدر روز بدی بود
...
و چه خوب است که آلرژی دارم
این تن ها باری بود که وجودش خوشحال کننده بود!
کمکم کرد
...
تفاوت دیدن فیلم های شهید مدق قبل وبعد از ازدواج
همچون تصور دنیای جنین قبل و بعد از تولد است
...
و تو با بزدلی ات حتی دوست نداری همسرت این فیلم ها را ببیند...
تف
موندم چرا بعضی از اینایی که پشتیبانی ای دی اس الن وقتی بشون زنگ می زنی صداشونو انگار عوض می کنن و هی إ إ می کنن و ام ام! عینهو کسایی که 60 سال تو غربت زندگی کردن باید تفکر کنن یادشون بیاد!
آخرم مشکلی حل نمیشه!
ما هم کامپیوتر خوندیم بابا!
خبری نیست!