هرکه را بینی گوید
"آدم" شدن چه آسان
"آدم" ماندن چه مشکل
اما
دل من به چیز دگری ایمان دارد
و
اندر خم آن
در کوچه ی پریشانی گم شده است
و آن چیزی نیست
جز این
"عاشق" شدن چه آسان
"عاشق" ماندن چه مشکل...
لیک مشکل لغتی نیست
در حد سختی های راه عاشق
مشکل برای درک و بیان آن حقیر است
دیگر خودش هم به حقارتش معترف است
کمی تامل کن...
صدای
ضجه زدنش
له شدنش
مو را بر بدنت سیخ کرده است
آری
به راحتی
می توانی در یابی...
الهه یدالهی
پ.ن: هیچگاه اهل نوشتن به این سبک که شاید بتوان نامش را "شعر" گذاشت نبودم...
پ.ن: بین اعتکاف و مشهد باید یکی را انتخاب کنم و نمی توانم هیچیک را از دست بدهم... دلم نمی گذارد...مدام نق می زند!!!
پ.ن: چند روزیست این پست این وبلاگ " http://hejab.persianblog.ir/post/407/ " بدجوری حالم را بد کرده است... ناجور... با این وبلاگ خو گرفته ام...
پ.ن: خیلی دعا لازمم...
یا زهرا س