سلام دوستان
خیلی احساس خوبی دارم خیلی...
صحبت های آقا بهم جون داد...
برای اولین بار بود که اینقدر دلم می خواست نماز جمعه می بودم...
صفا کردم...
تقریبا کلش رو نوشتم! قصد دارم جاهای جالبش و قابل تامل و تفسیر خودم ازش رو، بیارم و اینجا بنویسم.
البته فعلا که امتحانا حمله ور شدن باید بپاییم! یه فصل کامل مدار الکترونیکی مونده! خدایم به دادم برسد. بعد انشاالله میام می نویسم. یا شایدم موقع تفریحات! دو نقطه دی
همین...
بعد چند ماه ناراحتی و دل خون بودن، یک ساعته با تمام وجود دارم نفس می کشششششششم
یا حق
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر! ::: جمعه 88/3/29::: ساعت 3:29 عصر نظرات ديگران: نظر