بسم رب المظلومین فی العالم
من: بابا
بابا: بله؟
من: من کپی شناسنامه می خوام. ندارم؟
بابا: نمی دونم یه نیگا بنداز...
یکی یکی برگ می زنم. نه خیر مثل اینکه نیست! می رم سراغ شناسنامه. همیشه تک تک صفحااتش را چک می کنم. نه چند لحظه شاید چند دقیقه! زیر و رو می کنم. شاید چیز جدیدی پیدا بشه. این بار هم مثل دفعات پیش. با این تفاوت که این بار در صفحه ی اول متوقف شدم.....
شناسنامه ی شما هویت شماست. در حفظ و نگهداری آن کوشا باشید.
هویت؟؟؟؟؟
همون قدر که مواظب شناسنامم هستم مراقب هویتم هستم؟ از چهار تا برگه ی بی ارزش مراقبت می کنم اما از هویتم که میگه مسلمونی نه! از هویتم که می گه تو شیعه ی علی (ع) هستی نه! از هویتم که می گه تو همونی هستی که خدا خودش به خودش آفرین گفت نه! از هویتم از وجودم از احساسم که میگه روز ها دارند از پی هم می گذرند و غزه را خون گرفته نه! از هویتم که ناله های مادران فرزند از کف رفته به ستوه آورده اش نه! از هویتم که ........نه نه نه نه!!!!!!
آری، لااقل چیزی هست که به من گوشزد کند طفلانی که در غزه اند با طفلان کاخ نشینانی که تفریحاتشان یکی یکی سر وقت انجام می شود هیچ فرقی ندارند. لااقل به من می گوید اینها که هم اکنون سکوت کرده ان همان هایی اند که مدعی صلح بشرند! لااقل با دیدن عکس ها هنوز هم بغضی گلویم را می فشارد. اما...
اما وا اسفا که به این فاجعه عادت کنیم که این همان است که سکوت کنندگان می خواهند. سکوت ما...
جوشن صغیر، سوره ی حشر.....
ادامه دارد...
الا لعنه الله علی القوم الظالمین