بازی نکن خواهش می کنم
با دلم بازی نکن
این روزها
خ د ا یی ت را به رخم می کشی
و ب ن د ه نبودنم را!
بنده بودن!
چه واژه ی غریبی
آن هم با غین از نوع غلیظش!
کز آن باید شکر برآید...
اما از من و به ظااهر ب ن دگ ی ام!
چه ها که نمی خیزد!
سخت ترین ظلمم به تو که مرا می سوزاند
درست همین است
نا شکری ام
باور کن عاجزم...
الا لعنه الله علی القوم الظالمین...
الهه.ی
پ.ن: مسائلی پیش آمد و فهمیدم که باید شکرش را کنم اما عاجزم و حیران!
پ.ن: دعا چیز خوبیست! باور کنم
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر! ::: دوشنبه 88/5/12::: ساعت 10:39 عصر نظرات ديگران: نظر