همیشه داره نیگامون می کنه مهم اینه که جلوی نگاهش معصیت نکنیم مهم اینه که به اونی که ایشون راضیه ناراضی نباشیم چون خواه یا ناخواه امر خدا حاکم می شه بهتره راضی باشیم و تو سختی ها هم شکرش کنیم شاید با این وصف خدا در امتحان های سختش مثل حضرت ابراهیم در مورد اسماعیل که تابع محض شد و حاضر شد قربانی اش کنه و دل از همه زیبایی های عالم و دلخوشی های یه پدر ببنده ...
لحظه آخر خدا امتحانش رو نیمه کاره رها کرد و دلش رو آروم کرد که آزمایش تموم شد قبول شد
اگر دست و پای ابراهیم می لرزید از امتحان رد می شد ولی محکم اراده کرد که تسلیم بشه و این تسلیم باعث شد خدا امتحانش رو به بهترین رقم ختم کنه براش شاید تسلیم شدن خود گشایش باشه
آره ما دیوونه هستیم
بی خیال این زمونه...
سلام
از خواندن طراحی الگوریتم خسته شده بودیم بسی و به رنج آمده بودیم زان رو! روی آوردیم به خزعولاتی که تلویزیون گرامی نشان می دهد
از قضا جزء آن دسته از معدود دسته های برنامه های کمی محتوا دار در آمد و ما و محفلمان را کم نمکی خرسند نمود!
و آن بود نامی به نام 125!
در انتها بدین اندیشه ما را فرو برد
سخت است همسری آتش نشان داشتن
همچو زمان جنگ است از برای ادمی
هر روز و هرشب
و انتظار شنیدن خبر...
و بود در صحبت های مادر پسرک
اندر باب دوست داشتن
که
که را؟ و چه را؟ و چه گونه؟
...
خدایا خودت اضطرار می دی
تا یادمون بیفته بی تو و نگاهت هیچیم
پس خودت صبر بده
و گشایش
...
امسال محرم سخت ترین محرم بود برام
بعد از دیدن اون شبای سخت
بعد از دیدن خنده های نامحرما
بعد از دیدن ...
بعد از پابوس رفتن
....
باید فرق می کرد و کرد...
التماس دعا
یا زهرا س
شنیده بودم هرکه را کربلا راه داده اند، حال و هوایش جور دیگری خواهد بود...
گویی در عالمی دیگر سیر می کند
بر مصیبتش با سوزی دگر می گرید
با نامش اشک حلقه بر چشمانش نزند
محال است بغض گلویش را نفشارد . . .
می گفت روایت کرده اند مومن همان دم که وارد کربلا می شود پرده بر قلبش می گذارند
راست می گفت... انگار قلبش از هر آنچه که به درد می آید تهی می شود
تا نبیند
چه کردند با سیدی شباب اهل الجنه
تا نشنود
ناله های کودکی که سر پدر دیده است و جان بر لبش ...
تا حس نکند
غم مادر و پیچیدن صدای بُنَیَّ ایشان را در فضای قتلگاه
تا نبوید
پیراهن خونین دستان خواهری نجوا کنان " گلی گم کرده ام می جویم او را... به هر گل می رسم می بویم او را... "
تا ...
که اگر جز این باشد، یزیدیان را نیز طاقتی بر آن نخواهد بود حال چگونه خواهد بود از برای آنکه گمان می کند محب است و حب است که او را به این وادی کشانده است...
چه خوش است در هوایش نفس کشیدن
کس را گریان نمی بینی
همه مبهوت اند...
می پنداشتند زغم بر سر و سینه می زنند اما در هر کجا
خیمه گاه و محل عبادت حسین
تله زینبیه و اضطرار زینب
بین الحرمین
...
تنها نظاره می کنند و هیچ ندارند از برای گفتن و گریستن و حتی اندیشیدن
دوستی گفت برایت دعا می کنم و تو نیز آمین بگو...
خدا کند در زندگیت فقط در یک دو راهی بمانی و آن بین الحرمین باشد...
انشالله
چه جوری از محرم و عاشورا بنویسم...
وقتی فقط کمی کمی کمی کمی از آن را بهمون نشون دادن و بریدیم و ...
یا حسین