منطق ما منطق امام حسین علیه السلام است
و اگر دشمن این حقیقت را دریابد
هرگز در انتظار خستگی ما نخواهد ماند
اگر کسی با چشم سر به ما بنگرد و بخواهد اعمال ما را با منطق عقل ظاهر بین تجزیه و تحلیل کند
هرگز از عهده ی شناخت ما بر نخواهد آمد
ما به حبل الله اعتصاب داریم
و تا آنگاه که این رشته گسیخته نگردد
در برابر هیچ قدرتی تسلیم نخواهیم شد
و هیچ مانعی
حتی بزرگترین اقیانوس های عالم نیز
نمی توانند
ما را از دین خود بازدارد
آ سید مرتضی آوینی
پ.ن: !
اندر احوالاتمان:
دوست دارم اینجا بنویسم از تحلیلیجات جدی(سیاسی، اجتماعی، ...)، اما با شنیدن زمان تحویل پروژه ها و امتحانای داغون و اردو تشکیلاتی نا کجا آبادی که هرجه تلاش کردم که نشود و شد و ... فعلا واقعا وقت نمیکنم (با پوزش از دوستان به ویژه خواهر عزیزتر از جانم که لطف می که میاد اینجا سر می زنه)- قعلا دلیجات داغون ما را تحمل کنید...
خیلی دوست دارم بشه و اعتکاف اسمم مسجد امیر در بیاد و من هم... روحم به شدت نیاز داره... به تفکر، به تنهایی... لااقل مسجد دانشگاه! سال دیگه اعتکاف تو امتحاناس!
اردو جهادی ثبت نام کردم البت اگه پروژه های نازنین! و خانواده بذارن. تجربه ی جدیدیست... دوستان از خودسازی اش زیاد گفتند! باشد بی نصیب نماند دلمان!
بعد از اردو جهادی شاید کربلا بروند... از همان ایلام... یعنی می شود؟ دلسپرده می گفت بار دوم خیلی متفاوت است... به قول خودش 125 درجه!!! دقبقا هم 125 درجه! حکمتش را حکما بایستی از خودش بپرسید! ما که نفهیمیدیم!
طرح ولایت هم که نخواهد شد و سنگش را به سینه نمیزنیم تا کمتر غصه مان بگیرد!!!
گویا چیزی به نام کارآموزی نیز باید به این تابستان اضاف نمود!
باشد که این بار کار جدی روی برنامه نویسی در این تابستان به غفلت نرود!
به جد عزم بر کتاب خواندن نموده ایم!
همت مضاعف
و ...
مجمع هم به تمامی این ها باید اضاف نمود! اوف
اساسنامه!
یا زهرای مرضیه
دل بی طاقتم باز بی قرار بقیع شده
به والله جنتم پشت دیوار بقیع شده
تموم حاجتم صحن مزار بقیع شده
بسوز ای دل بسوز
علی غریبه هنوز
بسوز ای دل بسوز
هیچ حسی راجع به اینکه امروز تولدمه ندارم!
22!
دهه ی 20 هم بگذرد و دهه های دیگر هم بی تو نیز
آقا بیا
...
دیگر چیزی از جوانیم نمانده...
آقا بیا
پ.ن: دلسپرده، هم سفرم را می گویم، این بار بی من به کربلا رفته است و مرا با رفتنش بی دل کرده است
فکر نمی کردم این قدر برایم سخت بگذرد
شب جمعه
شب شهادت علی ابن ابیطالب
با هم گیج گیج
بین دسته های عزاداری
رهسپار حرم علمدار شدیم
ز پی رخصت
و حال
او امشب بی من
...
الهی هیچ هم سفری ...
یا زهرا س
آقا
پر ازتقویم کهنه کردم خانه ام را
...
یابن الزهرا
نمی فهمم دلیل وعده ی امروز و فردایت
...
تو اصلا جای من
حالا بگو با من چه خواهی کرد
اگر چون برگ می پوسید روزی آرزوهایت
...
هفته ی آینده یک سال دیگر از جوانیم بی تو می گذرد
...
آه
الحمدلله
...
یازهرا