سلام
این روزا درگیر کارای جنوبیم! امتحانا سپری شد، یه خرابکاری هایی کردیم اما انشالله خدا کمک کنه این ترم جبران می کنیم...برم سر همون بحث جنوب...امسال خیلی بیشتر تو حس و حالشم و خیلی بیشتر هم نگران این که اگه نشه چی میشه...خیلی نگرانم...امسال هم دلم یه جور دیگه است هم شهدا دارند با ما بازی می کنند...جاتون خالی هفته پیش حرم امام رضا بودم، دعای کمیل رو کسی خوند که همیشه مدینه النبی می خوند، ترکوند بدجورم ترکوند! اومدیم بیرون به رفیقمون پز بدیم که دعای کمیل زدیم به رگ، نامردی نکرد گفت ما جای بهتر بودیم! گفتم کجا؟ گفت: رو به ضریح...گفتم: خب! گفت حاجتمو گرفتم...از حسادت که بمردیمو هیچ شب هرچه کردیم انگشت شصت پای گراممان را در چش طرف فرو کنیم تا کمی مرحم به زخممان زده باشیم نشد که نشد!
دوشنبه یعنی پریروز تازه امتحانا و تحویل پروه های ما تموم شد یعنی قریب به دو هفته بعد از شروع ترم جدید! کامپیوتره دیگه!جز این ازش انتظار نمی ره، بگذریم که این وسط پی سی عزیزم بازی در آورد و ما رو اندکی پیاده کرد و از کار و زندگی انداخت، دلمان هم دادش در آمده بود و فریاد زن یا علی موسی الرضا دست من و دامان تو... که هر چه کردیم در گوشش نرفت که هی آقا جناب عالی امتحان داری و تحویل پروژه! که نرفت...امام رضا قربونش برم چه صفایی داره...برام وداع با حرمش مثل مرگه و جدایی از نور...جدایی از بهشت...
امروز هم دل مادرمان زده بود به جمکران، توفیق اجباری همراهیشان کردیم، خیلی محشر بود خیلی...زیاد نمی گم از چیزای بدی که دیدم و کفرم در آومد، به قول یکی این الهه همش کفری می شه! اما خدایی کفر شدن هم داشت...یه بنده خدایی که خیلی اوضاع به سامونی نداشت، دید یه عده سر سفره اند دست دراز کرد اما از خودشون اونو روندن... یاد امام علی و پیامبر به خیر!!! گذشت اون دوره زمونه! در راه کمک راننده گرام فیلم دیوار رو گذاشت! خدا رو شکر کردیم که یک بار خام دوستان نشدیم و پول بلیط سینما ندادیم! از سری فیلم های مزخرف فمینیستی بود که خودشونم نمی دونستند دنبال چی اند! یه چیز خوب داشت: تلاش چیز خوبیه!
حرم حضرت معصومه و نیمچه گلزار شهدا و جمکران هم که دیگر گفتنی نیست... جایتان خالی... من که دلم همش جنوب بود...و نگران امسال... به خصوص که رفتنم مثل همیشه نیست...
التماس دعا از نوع خفنش!
یا زهرا س
عمری است که در بندم و زندانی خویشم دلبسته راز دل طوفانی خویشم
چون زلف شکن در شکن یار در پیچ و خم غصه پنهانی خویشم
از بخت بدم نیست دگر سوز و گدازی من سردتر از بخت زمستانی خویشم
مجروحم و دلخسته به پرواز شب تار در حیرت کوچ از دل ظلمانی خویشم
آرام دل و مطمئنم از سفر خویش تا در ره آن یار جمارانی خویشم
رهبر انقلاب
دل هوای جمکران کرده...
در هر حال یابن الحسن را فراموش نکنید....
آیت الله ناصری حفظه الله
چقدر دلم می خواد این روزا سریع تر سپری شه...
9 واحدم رو هواست...
امتحانو خوب بدی بازم بد بشی خیلی زور داره...
خیلی نگرانم...
دعا لازمم شدید
این هم بگذرد...
یا زهرا س
بازگشایی مدارس غزه...
جای خالی دوستان شهید...
نیاز به دعا دارم... شدید...از همه لحاظ قاطی کردم...