از حرفات فهميدم دوس نداري بيام نظر بدم جامانده اما من كه حرفه بدي نميزنم كه . . .
نميدونم ميدوني يا مثل من نميدوني اما بدون كه من نميدونم چرا اينقدر اخمو و شاكي هستي ؟؟؟
به هر حال از اونجا كه خودم خودمو تحويل ميگيرم يه نظري هم ميدم . . .
خاطرهاي از حجة الاسلام احمد شيخ بهايي :
روزي يک جوان مسلمان چيني که مدرس علوم اسلامي بود گفت: يکي از شاگردانم پرسيده است، چرا ميگويند خانه خدا؟ مگر خدا هم خانه دارد؟
در جواب عجله نکردم و عمدا ساعتي را به تفکر گذراندم تا به او تلقين کنم که نبايد در جواب دادن عجله کرد و بعد توضيح دادم که خانه در بين انسانها، محلي است که ميشود در آنجا صاحبخانه را زيارت کرد و با او تماس گرفت ميتوان در آنجا مهمان صاحبخانه شد و از توجهات خاص او برخوردار گشت و اين کاملا روشن است که ديدن يک شخص در خانهاش با ديدن او در بيرون تفاوت دارد. در مورد خداي متعال اگر چه ميشود همه جا با او تماس برقرار کرد اما مکانهايي قرار شده است که به خاطر ويژگيهايي که دارند انسان در آنجا بيشتر به ياد خدا ميافتد و راحتتر او را زيارت ميکند. به همين جهت عنايتها و رحمتهاي خداوند در آنجا بيشتر است، به همين دليل آنها را «خانه خدا» مينامند.