سلام
يه مقدار زياديش حرف دل من هم بود. اما اين قسمت از متن رو اين طوري فكر ميكردم باشه: (....اما باز ميومدند مي گفتند تو به ما محل نمي دي، اين چرا اين جوريه اين چرا اونجوريه... خيلي هاشونم به شوخي مي گفتنا اما نمي دونم چرا يهو يه جوري مي شدم، شب که همه خواب بودند با خودم فکر کردم خدا از دست ما چي مي کشه... اين همه چيز به ما داده و ميده، ....)
اما ما باز ميايم ميگيم خدايا تو به ما محل نميدي... اين چرا اين طوريه... اون چرا اين طوريه... يه شب قدر هم كه ميشه همش دنبال حاجت گرفتن و نق زدنيم...