هر شعر عاشقانه ، غزل واره اي ست که... .
در جستجوي دختر آواره اي ست که ....
از کوچه هاي کودکي اش تا همين هنوز
دنبال خواب ، در تن گهواره اي ست که ....
بن بست ها دوباره به او راه بسته اند
اما هنوز در طلب چاره اي ست که ....
گم کرده است نيمه ي خود را و سالهاست
هي فکر مي کند که من .... آن پاره اي ست که ...
اين کيفر کدام گناه نکرده بود
شايد که عشق ، عشق تو کفاره اي ست که ...
آتش فشان گرفته دلم ، شعر ، آي شعر
سر باز کرده ، سر زده فواره اي ست كه ....