مگر چند بار فرصت تجربه زندگي را داريم؟
چند بار خواهيم مُرد؟
بايد ره توشه بر گرفت وکوله بار بست.
يادمان نرود که لباس سبز صبوري را برداريم.
يک دفتر ويک قلم براي ثبت خاطره هاي بلورين سفر وچند کتاب براي رفع خستگي چشمها وتکه ناني براي همسفران....
سفري در پيش است.
کوله بارمان را ببنديم.
حس غريبي از درون مي گويد: «آن سوي دشت تنهايي، کسي منتظر است.»
************
از شما هم ممنون.