• وبلاگ : ياران ناب
  • يادداشت : رهسپار وادي عشقم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام مثل هميشه زيبا بود
    فيض برديم

    آرام آرام با دلي پر از درد و چشماني پر از اشک به سمت کعبه حرکت کردم تا آخرين طواف را انجام داده و بروم ... پاي در پله هاي محدوده طواف گذاشتم که.......
    دوست بي نشانم دستم را گرفت و به گوشه اي برد، سعي کرد آرامم کند ، دست بر روي سينه ام گذاشت و صورتم را بوسيد ، من هم براي آخرين بار بوسيدمش....
    او رفت و من هر روز به اميد ديدنش مي سوزم....، هر چه باشد او بوي يار را مي داد....

    ..........