بهار

شدم چو گلی

ز ریشه جدا

به من برسان

بهار من را

----

همه گریه ها را بهانه تویی...

کلید دار

باشد، حق با توست

اصلا بیا کاری کنیم...

قفلی می گذارم از جنس فولاد

از برای قلبم

و تو باش

کلید دارش

به تن هایی

کلید دارش باش...

و هرکه را از تو بود و با تو

اذن دخول بده

و دیگر هیچ

الهه.ی

آبرو

در نهایت

از برای با تو بودی

آبرویی برایم نخواهد گذاشت...

باشد

غمی نیست...

الهه.ی

نیازمند

منم آن نیازمندی که به تو نیاز دارم
اگر از تو  باز دارم به که چشم باز دارم

تویی آفتاب و چشمم به جمال توست روشن

غم چون تو نازنینی به هزار ناز دارم

...

نبسته ام به کس دل

نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رهـا رهـا رهـا من
***
زمن هرآن که او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جــدا جــدا من
***
نه چشم دل به سویی
نه بـاده در سبویـی
که تـر کنـم گلویی
به یـاد آشـنـا مـن
***
ستـاره هـا نهفـته
در آسمـان ابـری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من

پ.ن: پیش دانشگاهی که بودیم، یکی از بچه های خوش صدامون تو راهرو می زد زیر آواز و این رو می خوند.... هممون هم دوست داشتیمش... و دارمش... خیلی با خوندن و زمزم کردنش آرامش می گیرم... خیلی ....

رفتی...

رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام...

پ.ن: التماس دعا...

یک بیت

کسی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بفهمد از نگاهم؛

 ولی افسوس او هرگز نگاهم
را نمیفهمد!!!

پ.ن: فقط در نظرم قشنگ آمد.

مهلت

ای اجل مهلت بده...

هیچ

دوست ندارم دیگر عاشق شوم...

حتی یک لحظه...

همان یک بار مرا بس بود...

بهتر بگویم، بعد از تو دیگر عشق کسی را نمی خواهم...

نه عشقی

نه یادی

نه خاطره ای

و نه دیگر هیچ

هیچ ...

الهه.ی

همین

چادر خاکی

بغضشان به چادر خاکی مادرم زهرا مال دیروز و امروز و فردا نیست....

روز به روز به همراه داشتنت سخت تر می شود...

پ.ن: امروز به مدد راننده ای که با دیدن من پایش را روی پدال گاز بیش از پیش فشرد، یک سری تا بهشت زهرا رفتیم و برگشتیم و هرکه بود و نبود در مقابل دیدگانمان احضار شد و جانمان به لب! بغض بود یا کینه، از چه بود نمی دانم...

پ.ن: دل خوش نکنید! شما از این شانسا ندارید که به این زودیا از شر من خلاص شید!