سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

جسین



چه جوری از محرم و عاشورا بنویسم...

وقتی فقط کمی کمی کمی کمی از آن را بهمون نشون دادن و بریدیم و ...

یا حسین

 




پدر



پدر

و تو چه میدانی حال پدر را...؟!




ناشکر



ناشکر که باشی

موقعی که نعمت بهت رو کرده خودتو لوس کنی

و واسه خدا ابو عطا بخونی

و واسه خلقش قیافه بیای

بیشتر از این حق نداری انتظار داشته باشی

حق نداری انتظار داشته باشی

مفهومه؟

باید ازت نعمتو بگیره تا حالیت بشه دنیا دسته کیه




به دنبال یسر



به نام خدا

سلام

نمی دونم، روزای خاصی داره طی میشه. روزایی که باید فقط صبر داشت... جای شما خالی عرفه مشهد بودم، سفری حدودا 1 هفته ای... به طور تصادفی یکی از عزیزانم را آنجا دیدم که دیدنشون توفیقی بود و روزی وبرکتی شد برای سفری که خود... درد دل کردیم و گفت این دعا را باید بسیار بخوانید: ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا...

دعای ارامش بخشیه...

چه عرفه ای بود... قشنگ ترین عرفه ی زندگیم بود.

روزگارم طی می شود بدین گونه: درس می خونم، کارای دفتر و نگرانی های زیادم ... خدایا شکرت...

به امید دیدن یسرمان بعد از عسر همانگونه که خودش فرمود: ان مع العسر یسرا... انشالله

خیلی محتاج دعای شما دوستان هستم

یا زهرا س




مسلخ



در مسلخ عقل،
دل تپیدنی
نیست.

 

پ.ن: برگرفته از وبلاگ خواهرم بود.




عقل-احساس



چرا همواره باید عقل و احساس در تقابل هم باشند

و میدان جنگ این دو هیچ پبروزی نداشته باشد و تنها

خاطری مشوش بماند آدمی را؟

همین است که حال آدمی نا آرام میشود

ز دنبال عقل و منطق رفتن و احساس را زیر پای نهادن

چقدر مسخره می شود زندگی...

آه...

 




حال من دست خودم نیست...



حال من دست خودم نیست

دیگه آروم نمی گیرم...

دلم از کسی گرقته که می خوام براش بمیرم...

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه های غم انگیز جدایی

باز لحظه های ناگزیر دل بریدن

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

پای دنیای تو موندن

مث عاشق های عالم

تا منو ببخشی آخر

تا دلت بسوزه کم کم

مثل آیینه روبرومه حس با تو بودن من

دارم ازدست تو می رم

عاشقی کن منو نشکن

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه های غم انگیز جدایی

باز لحظه های ناگزیر دل بریدن

بازم آخر راه

و

حس تلخ

نرسیدن

نرسیدن...

پ.ن:

هر نوع برداشتی در مورد مخاطب این نوشته آزاد است.

خداحاقظ همه ی قشنگی ها...

خداجافظ...




دعا



چند مدتی خیلی مشغولیت داشتم از انواع مختلف، دارم تلاش می کنم برگردم به روال قبل زندگیم... فراموش نمی تونم بکنم آنچه گذشت و اما دارم تلاش می کنم فکر نکنم به هیچ چیز... خیلی برام سخته اما دارم تلاش می کنم محکم باشم و توکل کنم به خدا برام دعا کنید...

انشالله به زودی یعنی یکشنبه که امتحانمو دادم دوباره از کربلا می نویسم... تا فراموش نشه چیزایی که نباید...

برام دعا کنید...




باز هم من ماندم و ...



باز هم من ماندم و از تو نوشتن...

باز هم من ماندم و از آهنگ های تنهایی ام شنفتن...

باز هم من ماندم و پیکار بر سر فراموش کردن و نتوانستن...

باز هم من ماندم و پیش بینی به وقوع پیوسته و حسرت...

بار هم من ماندم و قلبی به درد آمده...

باز هم من ماندم و شبهای بی خوابی...

باز هم من ماندم و تا صبح بیدار ماندن و در روز خفتن و خستگی...

باز هم من ماندم و عطش یار...

باز هم من ماندم و هجران یار...

باز هم من ماندم و ...

پ.ن: تلاش می کنم آروم باشم و منطقی! توکل کنم و بسپارم به خودش و لیکن چقدر سخته...

 




یار



 هرکه شد محرم دل، در حرم یار بماند
 . . .
در خانه دل ما را، جز یار نمی گنجد...چون خلوت یار اینجاست، اغیار نمی گنجد



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Copyright © 2007, Design By HarimeYas.ir