سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

یا حسین



داشتم یه سری چرت و پرت اینجا می نوشتم که یهو اینو دیدم:

وقتی کاملا نا امید شده ای
و فقط حسرتش به دلت مانده
موبایلت به صدا در می آید
تنت می لرزد...
صدایی پشت گوشی می گوید " تعداد انصرافی ها به حدی رسیده که اسم شما در لیست نوشته میشود "
دلت میخواهد گوشی را بگذاری و های های گریه کنی
که من کجا و کرب و بلا کجا .....
السلام علیک یا ابا عبدالله ...
و تو هنوز باورت نشده است که چه بر سرت آمده...
اونشب نمی دونم چی شد، وقتی بهم گفتن کریلا جور شده گفتم جا دارید؟ گفتن: 10 نفر رزورن، فکر کردم می گن 10 نفر جا داریم...، زنگ زدم به دلسپرده، سارا هم دانشگاهیم...گفتم میای... اونم صحبت کرد و خانواده اوکی شدن... روز بعدش زنگ زد گفت 10 نفر رزرون نه ... اسمم رفته ذخیره
بعد چند روز هم گفتن جا نیست... جفتمون داغون شدیم و البته اون صدها بار بدتر... خودمو بستم به بد و بیراه که نونت کم بود ابت کم بود، واسه چی زنگ زدی بهش گفتی که حالا... چرا گوشاتو وا نکردی درست بشنوی...
گذشت و حالا متن بالا رو سارا تو ریدرش نوشته... سارا هم کربلایی شد... باورم نمی شه...
امام حسین دوستاشو چه حوری می طلبه...
یا حسین...
تهش: هم من میرم انشالله هم دلسپرده! (قابل توجه دانشجو ها!)
راستی همسفرمونم جور شد :دی یعنی رفقای دیگه بودنا اما یکی که دمساز باشه و باش حال کنی نبود که جور شد :دی قربون برم دلسپردمووووو اینجا منکراتی شد!



Copyright © 2007, Design By HarimeYas.ir