سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

قصه ی ماشین حساب



mashin hesab!

یه نکته ی جالب که من باید همیشه تو امتحانام رعایت کنم اینه که خدایی نکرده یه وقت یادم نمونه ماشین حساب بردارما

حیفه یه وقت زبونم لال ماشین حساب داشته باشم تا بتونم به جواب برسم!

سر یه امتحان که مجبورا ماشین حساب قرض گرفتیم

سر امتحانی دیگر ماشین حساب قرض کردیم و جایتان خالی جناب ماشین حساب خراب بودند و پس از امتحان بفهمیدیم!

بار دیگر ماشین حسابی از اهل و عیال دزدیدیم که در هنگام امتحان فهمیدیم که شماره ها را نصفه نشان می دهد و باید هوش به خرج بدی که خب در ما نبود (بماند که این خراب کردن این ماشین حساب هم کار خودم بود!)

یک بار دیگر که طی یک عملیات انتحاری(بخوانید شهادت طلبانه)ماشین حساب برادر را کش رفتیم، سر امتحان یکهو قاط زد و مجبور شدیم یک ربعی از امتحانی که بسی سخت بود را به تنظیمات تنظیماتش بپردازیم!

این بار هم که مصمم شدیم دیگر به این امتحانی که مثلا برایش آماده ایم رحم کنیم، ماشین حساب گرامی را روی میز جا گذاشتیم! اصلا خیال نکنید که خواب ماندیم و دیر شده بود و الی آخر ها... خوبیت نداره پشت سر وبلاگ نویس حرف بزنیدا! شوگوم نداره!

الحمدلله و المنه هم که به شکرانه ی (ی) بودن فامیلیه اجدادمان ، همواره در امتحانات از 4 طرف محصور به ذکور هستیم و خبری از دوست و رفیقی برای مدد (تقلب در کارمان نیست، چقدر بدبینید!) و گرفتن ماشین حساب نیست.

پ.ن: دیروز مجبور شدم از پسری که کنارم بود ماشین حساب بگیرم که بدترین و سخت ترین کاری بود که در امتحانی انجام داده بودم! زیر منت رفتن اونم زیر منت یک پسر، اون هم اوشون! کاش لااقل یکی دیگه بود! بماند که ما هم پرروییم!   :دی

پ.ن: بنده خدا بدجور کپ کرده بود...




Copyright © 2007, Design By HarimeYas.ir